سلام خدمتتون دیروزه رفتیم خونه بابابزرگ ولی بابا ومامان نذاشتن دوچرخمو بیارم من هم با کارت های فوتبالی که تهیه کردم با بچه ها بازی میکردم همه را سرگرم کرده بودم بچه های خالم هم اومدن بازی ولی چون من رئیس بودم وبازی را خودم یادشون داده بودم راه وروش بازی را میدونستم وهمش برنده بازی بودم ساعت ١١شب بود که اومدیم خونه من هم مثل بابا که ماشینشو میشوره , دوچرخمو شستم ولنگش کشیدم حسابی تمیز شد بعد با بابارفتيم مسواك زدن و ساعت ٣٠/١٢ که خوابیدم ...