تمام زندگي من محمد صدرا تمام زندگي من محمد صدرا ، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

صدگل

بدون عنوان

1390/4/19 8:05
نویسنده :
250 بازدید
اشتراک گذاری

اگرمیخواهی عاقل را از نادان تشخیص دهی با او از کارهای غیرممکن و محال بگو,اگرپذیرفت

بدان نادان است واگرنپذیرفت عاقل!!!


یک شعر جالب از رودکی

زمانه پندی آزاده وار داد مرا

                             زمانه را چو نکو بنگری همه پند است!

زبان ببند - مرا گفت - و چشم دل بگشای

                            که را زبان نه به بند است ، پای با بند است!

بدان کسی که فزون از تو ، آرزو چه کنی؟

                            بدان نگر که به حال تو آرزومند است      !!!

 


 

آدم احمق از گذشته حرف میزند، عاقل به آینده فکر میکند و دیوانه از

آینده حرف میزند !!!

 


یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.

 

برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلید با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید.

برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.

مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد.

این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

 

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد.

حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟»

برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس

برای تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.


بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید!!!

http://fc01.deviantart.net/fs45/f/2009/087/f/1/Mario_and_Luigi_by_LuigiL.jpg

 

 


 

بیتی از حافظ

 

حکم مستوری و مستی همه بر (عاقبت)* است

کس ندانست که آخر به چه حالت برود   !!!

* در بعضی منابع (خاتمت) به جای کلمه فوق است.

 

 نه دیگه این واسه ما دل نمیشه

          نه دیگه این واسه ما دل نمیشه

هرچی من بهش نصیحت می کنم

          که بابا آدم عاقل آخه عاشق نمیشه

میگه یا اسم آدم دل نمیشه

           یا اگر شد دیگه عاقل نمیشه

بش میگم جون دلم ،این همه دل توی دنیاست پس چرا

           یه کدوم مثل دل خراب صاب مرده من

پاپی زن های خوشگل(خیال باطل)* نمیشه؟

           چرا از این همه دل ، یه کدوم مثل تو دیوونه زنجیری نیست؟!

یه کدوم صب تا غروب، توی کوچه ول نمیشه؟

           میگه یک دل مگه از فولاده

که تو این دور و زمونه چشمشو هم بذاره؟

           هیچ چیزی نبینه، یا اگر چیزی دید، خم به ابروش نیاره؟!

میگم آخه بابا جون ، اون دل فولادی، دست کم دنبال کیف خودشه

           دیگه از اشک چشش زیر پاهاش گل نمیشه !

میگه هر سکه میشه قلب باشه، اما هر چی قلب شد دل نمیشه!!!

           نه دیگه، نه دیگه... نه دیگه این واسه ما دل نمیشه...

نه دیگه این واسه ما دل نمیشه...
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دانيال
21 تیر 90 8:31
سلام سلام دوس جوني
يه سري به سايت من بزن
كلي برات پيغام گذاشتم


مرسي
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به صدگل می باشد